6.

سلام

یکی بیاد پریز منو از برق بکشه. ههههه

دیشب به مستر گفتم شام بیاد خونمون. چون قبلش هم بابا بهش گفته بود نتونست بگه نه پسر خاله شوهر خاله کوچیکه هم فوت شده بود متاسفانه ( خدا بیامرزدش) دیگه خاله دخترشو آورد اینجا و خودش یه سر رفت اونجا!  عاقا این فسقلی 10 ماهه تا من میخوام بغلش کنم از خودش صدا در میاره و میزنه تو صورتم همه میگن بس که فشارش میدی و محکم می بوسیش منم میگم دلشم بخوااااد. والا

خلاصه تا خاله بیاد این بچه مامان رو کچل نمود. منم تا مستر نیومده بود حسابی خوشگلاسیون کردم که خواستیم بریم بیرون معطل آماده شدن من نشیم.  خاله بزرگه هم شام اومد و همه اینجا بودیم بعدشم که ما رفتیم بیرون. اول رفتیم خونه خودشون بعدم خونه خواهرش و حرف زدیم. اونجا بود که فهمیدم مستر تا وقتی بیاد خونه ما ازم دلخور بوده  مستر از روز اول به من گفته بود نمیخوام هیچ وقت چیزی رو تو دلت بذاری و هرجا کوچکترین ناراحتی یا دلخوری داشتی بهم بگو تا رفعش کنیم. دیشب هم بهم گفت وقتی بهت زنگ زدم و اونجوری جواب دادی خیلییی بهم برخورد. وقتی بهت پیام دادم می تونستی بگی از بابت این موضوع ازت دلخورم . خب خودمم به ذهنم رسید ولی لجبازی نذاشت بعد که فهمیدم ازم دلخور بوده کلی ناراحت شدم و هرچی مستر میخواست آرومم کنه بدتر میشدم. همش میگفت آنی زندگی همینه و این چیزا پیش میاد نمیخواد اینقدر خودتو اذیت کنی چیزی نشده که ولی نمیدونم چرا سختم بود. شاید چون بار اول بود. دیگه دو قطره اشک ریختم تا آروم شدم و بعدشم بهش گفتم برو برام آب بیار تشنمه

به تلافی دیروز بهش گفتم امروزم بیاد پیشم. دیگه بعد نهار یکم دراز کشیدیم و حرف زدیم و دوباره رفت سرکار، شاید فردا فقط صبح بره تا بعد از ظهر پیش هم باشیم. این روزا سرش خلوت تره

پسرداییش هم زنگ زد و گفت مامان اینا از مسافرت اومدن ( داییش و همسرش یه مدت سفر بودن) و امشب همه شام خونه ما هستن و ما رو هم دعوت کردن. یکم سختمه آخه مامان و خواهر و خاله مستر مسافرتن و معذبم ولی اگه نریم هم می ترسم بد بشه. مستر گذاشته خودم تصمیم بگیرم بریم یا نه و من هنوز دو دلم ببینم تا شب چی پیش میاد. فعلا همینا دیگه! خدافظ

نظرات 3 + ارسال نظر
میس فاطی سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 00:46 http://www.sillylife.blogfa.com

خخخخببببببببببب دیگه درازززز میکشی!قبلنا اینجوری نبودی!والااااا

فاطی من از وقتی یادم میاد در حال دراز کشیدن و خوابیدن بودم که

Negin یکشنبه 15 شهریور 1394 ساعت 15:04

واااای عزیزم چ خوب که تند تند مینویسی
ایشالا که همیشهههه خوش باشید عزیزم

فدات دوست خوبم
مررررررسی عزیزم. همچنین شما

ساحل آرام جمعه 13 شهریور 1394 ساعت 00:59

نه کسی پریزشو نکشه لدفن هی بیا بنویس
حالا مهمونی رفتی؟
خوش گذشت؟

باشه
آره عزیزم رفتیم
خوب بود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.