11.

سلام، خوبید؟

امروز بدجور دلم میخواست بنویسم و دلم تنگ شده بود . از شانسم تبدیل لپ تاپ رو داده بودم به مامان اینا که تو ماکوفری که جدید گرفتن بزنن و سوخته بود. منم عصبانی شدم کلی ولی چیزی نگفتم اماااا بابا یه تبدیل دیگه پیدا کرد و بهم داد و اینه که الان اینجام.

اینقدر نبودم که اصلا نمیشه از اون روزا نوشت پس از دیروز می نویسم

دیروز قرار بود مستر نهار بیاد خونمون منم میخواستم صبح بیدار شم  و دوش بگیرم ولی تا 11/30 خوابیدم. البته منظورم از صبح پا شدن 10:50 ست هاااا  وقتی هم بیدار شدم تا با مامان حرف زدیم و اینا دیر شد و نشد دوش بگیرم. دیگه موقع نهار بابا و داداشی و مستر اومدن و نهارمون رو خوردیم و مستر اومد تو اتاق من دراز بکشه که البته نمیخوابه و منتظر میشه من ظرفا رو بشورم و برم پیشش من تندی ظرفا رو شستم و بدیو بدیو اومدم سمت اتاقم :) آخه این مدت اصلا نشده بود درست و حسابی تنها باشیم ظهرا . ما برناممون اینجوریه که یه روز نهار خونه ما هستیم فرداش خونه مستر اینا و روز سوم هرکی خونه خودش. حالا تو این دو روز که پیش همیم نهار این چند مدت مثلا یا ما خالم اینا خونمون بودن یا خواهر مستر خونشون بوده و نشده بود مثلا بریم تو اتاق بخوابیم آخه مستر بعدش باید بره سرکار و تایم نداره بمونه زیاد. خلاصه اینکه دیروز سریع رفتم پیشش و دراز کشیدیم و همینجور که حرف میزدیم نمیدونم چی شد که مستر لو داد امروز یکم تایمش بیشتره و کلی سورپرایزم کرد. هوووم خیلی خوب بود و واقعا دلم براش تنگ شده بود گرچه هر شب میریم دور دور ولی لحظات اینجوری یه چیز دیگست ( آنی پررو)

بعد که مستر رفت منم یکم دراز کشیدم و بعدش دوش گرفتم . دیگه وروجک ( پسرداییم) خاله و دخملش اومدن منم واسه شام خمیر جوجه چینی رو آماده کردم و به مستر گفتم شام بیاد خونمون. یکم دیشب بی حال بودم البته بیشتر حوصله شلوغی نداشتم و اینم بدونید خونه ما هنوز به روال سابق پیش میره و هر شب خاله اینا اینجان و دایی هم کمابیش. اینه که دلم آرامش خونه رو میخواست و یکم پیش مستر غرغر کردم و اونم آرومم کرد.

خالم هم یه دسر خوشمزه درست کرد منم بعد اینکه نمازمو خوندم خوشگلاسیون کردم تا مستر بیاد آماده باشم. دیگههه شوهر خاله و مستر هم اومدن و شامو خوردیم و بعدشم دسر و منو مستر رفتیم بیرون دور دور . تو راه دیدیم یه ماشی بوق زد واسمون نگو پسر دایی مستر با نامزدش بود که من بهش گفتم تند برو که نیان پیشمون ولی مستر گفت زشته و پشت سرمون هستن. دیگه اومدن کنار ما و از مستر پرسید سی دی زبان نصرت داره؟ که گفت نه و انم خواست مستر براش بگیره بعدشم رفتن و ما هم اومدیم خونه. حالا چرا من نخواستم بیان پیشمون؟ جریان اینه که مستر و این پسرداییش خیلیییی با هم صمیمی بودن قبلا و مث برادر هم بودن، پسر داییش هم دو سال بزرگتر از مستر هستش. بعد ایشون که با این خانم نامزد میکنن ( نامزدش مال یه شهر دیگس که پسر داییش اونجا کار میکنه) یکم از همه دوستاش کناره می گیره و حتی بدون اجازه این خانم آب هم نمیخوره همچنین این دختر خانم اسم پسره و خودشو عوض کرده و اسم جدید گذاشته!!!!! خب فامیل هم سختشونه 30 سال یکی رو صدا میزدن و حالا بیان یه اسم دیگه بگن و چند بار هم که این آقا رو با اسم خودش صدا زدن نامزدش عصبانی شده و رک به همهههه حتی به مامان بزرگ مستر گفته اسمش اینه ( اسم جدیده) و دیگه به اون اسم صداش نکنید . من وقتی فهمیدم به یه پیرزن هم اینجوری گفته و حرمت نگه نداشته کلی تعجب کردم! و از طرفی میشه یه پسر رو انتخاب کرد به عنوان همسر آینده ولی اسمشو قبول نداشت؟ اسم خودشم نمیدونم چجوری لو رفته که یه چیز دیگس از طرفی از اینان که تو جمع همش تو بغل هم می شینن و میوه دهن هم میذارن و کلی کارای عشقولی و خصوصی رو تو جمع میکنن اینه که بقیه زیاد با این خانم جور نیستن. اینم بگم که دختره آرایشگره و فکر میکنه از بقیه بالاتره و هر سری که میاد خودشو یه شکل میکنه که بگه من متفاوتم با شماها مثلا سری قبل سه تا بافت زده بود رو موهاش و ابروی همون سمتش رو دو تا خط انداخته بود از همینایی که پسرای که رپ میخونن انجام میدن و خط میندازن با تیغ که صد البته بافت رو مو اصلا چیز جدید و متفاوتی نیست و از خیلی پیش بوده وهمه انجام میدن، همه اینا باعث میشه من اصلا باهاش راحت نباشم گرچه اصلا زیاد نمی بینمش چون اینجا نیستن . سری قبل که اینجا بود خاله مستر نهار دعوتش کرده بود و به من و مستر هم گفت بریم که من قبول نکردم و گفتم من با این راحت نیستم چون اصلا شبیه من نیست رفتارش. خب دیگه غیبت بسه پاشم برم که کلی گناه کردم امروز البته اینم بگم که دختره برخوردش بد نیست با من که همصحبت نشده جز سلام و احوالپرسی  ولی با مستر خوبه و میجوشه. فعلا

نظرات 7 + ارسال نظر
حاج خانوم پنج‌شنبه 12 آذر 1394 ساعت 21:04 http://hajkhanumvahajagha.blogsky.com/

وااااااااای آنیییییییییییییی عروس شدی؟؟؟؟^_^
من کلی ذوق کردم برااااااات
عزیزم تبریییییییییییییییییییک الان دارم پروسه آشنایی و خواستگاری و ایناتونو میخونم و هی ذوقم بیشتر میشه برات^_^

وااااااااااااااای حاج خانوم تویی؟؟؟؟
مررررررررسی دوستم منم با دیدن اسمت کلی ذوق کردم
فدات دوستم ان شالله منم زوووودی مال تو رو بخونم

سلام عزیزم
جلل خالق ادم بیاد اسم شوهرشو عوض کنه این دیگه کی بوده !!چس چرا بهش بله گفده

چی بگم والا!!!
دقیقا فازش نمیدونم چیه آخه اسم خودشم عوض کرده!

آرزو پنج‌شنبه 12 آذر 1394 ساعت 12:33 http://arezoo127.blogfa.com/

پس شیطونی کردید

راستی شغل مستر چیه؟چندسالشونه؟؟ خودت چندسالت بود؟یادم رفته!!

خخخخ ما هم یکی از پسرای فامیل اسمش فضل الله بود بعد عوض کردن شد شاهین خخخخخخ

غجب عروسیه :| منم آرایشگرم ولی اصلا اینکارا رو نمیکنم :|

نهههه قرار بود صبح برم حموم وقت نشد بعد رفتن مستر رفتم بعدشم عزیزم تو دوران عقد شیطونیش دوش نمیخواد که خاک بر سرم که پررو شدم ولی گفتم تا عقد کردی بدونی یکی بیاد منو شطرنجی کنهههه
آرزو حواس نداریااا . من متولد 69 ام و مستر 66 و دفتر یه شرکت که مال دامادشونه دست مستره و یه مغازه هم با دامادشون شریک ان
هههه . خب مگه همسرشون رو قبول ندارن اینا؟ وقتی اسم همسرت رو قبول نداری چجوری میخوای باهاش زنگی کنی و بقیه چیزا رو قبول کنی؟ اسم این بنده خدا بد نبود واقعا
بعضیا اینجوری ان دیگه. مثلا چند بار که من اینو دیدم همیشه مژه مصنوعی داره و یه آویز به ناخونش وصله و لباساش اصلا مناسب نیست

ساحل آرام سه‌شنبه 10 آذر 1394 ساعت 23:58 http://sahelearam5.mihanblog.com

یه سوال
اگه این برنامه رو نصب کنیم باید برنامه قبلیارو حذف کنیم، اگه قبلیا حذف بشن عکسا و پستا نمیپرن؟
تو راضی هستی؟

عزیزم این برنامه رو نصب کنی دیگه لازم نیست اینستا قبلیت رو حذف کنی. اینجوری دو تا اینستا رو گوشیت نصب هستش یکیش اصلی و یکی هم این که اسمش OGinsta هست و کلا مخصوصا افرادیه که میخوان دو تا اینستا داشته باشن و لازم نیست هر دفعه از قبلی خارج بشی و یوزر اینو وارد کنی. کاملا مجزان و ربطی به هم ندارن

ساحل آرام سه‌شنبه 10 آذر 1394 ساعت 23:39 http://sahelearam5.mihanblog.com

سلام عزیزم
آقا من فکر میکردم برات کامنت گذاشتم چون یادمه قبلا چند بار اومده بودم،به هر حال شرمنده
اصلا تا وقتی مجبور نباشی نمیشه صبح زود بیدار شد
منم خوشم نمیاد توی جمع یکی اینجوری رفتار کنه بعضیا شورشو درمیارن
اینستا اددت کردم.یعنی با اون کار نمیخواد هر دقیقه log out کنیم؟

سلام ساحل مهربونم
خواهش میکنم عزیزم، تو همیشه میای و به من لطف داری
دقیییقا
حیفش من هنوز ندیدم این حرکاتو و فقط شنیدم و اداشو واسم در آوردن که اداشم چندش بود
نه عزیزم نمیخواد

کتی سه‌شنبه 10 آذر 1394 ساعت 17:44

همیشه شاد باشید انشالله آنی جون,
آره بعضی اوقات آدم با یه سری برخوردا راحت نیست ولی خوب هر کی یه سلیقه ای داره پ آدما با هم متفاوتند,بووس

مرسی دوستم همچنین شما
اوهوم هرکسی یه جوریه و منم با کسی که خودشو بالا بگیره و فکر بکنه از بقیه بالاتره راحت نیستم و اونم این که اصلا اینجور نیست. بووووس عشقم

میس فاطی سه‌شنبه 10 آذر 1394 ساعت 15:05

به به خانوم بالاخره پیداش شد...
عزیزم تا باشه از این لحظه هایی که کنار هم دراز میکشید
اه،من میدونم راجب این دخترا.بدم میاد ازشون و البته باید بگم که همیشه یه حس برتری دارم نسبت بهشونااا.چون من ادمارو تو ذهنم بر مینای درجه علمیشون طبقه بندی میکنم

من شرمندممم
ان شااااالله
آفرین بر شما که حس برتری داری و صد در صد ذهنت درست طبقه بندی میکنه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.