20.

اصلا باورم نمیشه هرچی نوشته بودم پرید !!! ووردم رو بستم یهو هرچی صفحه باز بود رفت!!!! 

خلاصه وار بازم می نویسم...

تا 5شنبه 6 اسفند نوشته بودم تو پست قبلی. جمعه 7ام انتخابات مجلس بود. اولش نمیخواستم رای بدم ولی بعد پشیمون شدم و با مستر تصمیم گرفتیم بریم و به نماینده ا.صلاح.طلب رای بدیم. اون روز نهار خونه مستر اینا بودم و خواهرش هم بود بنده خدا سرماخورده بود و حال نداشت. ما هم بعد نهار تا خلوت بود رای مون رو دادیم و مستر رفت سرکار و منم خونه... تا صبح همه بیدار بودن و هی تو گروها شمارش آرا میومد رقابت اصلی بین نماینده ما بود و یه ا.صول.گرا که نماینده دوره قبل هم بود تا 4صبح که معلوم شد نماینده ما با اختلاف به مجلس راه پیدا کرده و مردم کلی جشن گرفتنو البته من که خونه بودم ولی تعریفشو شنیدم و کلیپا رو دیدم. دیگه خوابیدیم و صبح پا شدیم گفتن رفته دور دوم!!! گویا یهو دو سه تا صندوق پیدا شده و جریان تکرار همیشگی.

یکشنبه مامان اینا رفتن سفر دو سه روزه البته بیشتر به خاطر نامزد داداش تا یه سری خرید بکنه واسه عقدش چون ما رسم داریم کلی لباس و مانتو و همه چی از لباس زیر گرفته تا لوازم آرایش و حتی برس!! واسه عقد می بریم واسه عروس. من و داداش کوچیکه تنها بودیم و شب اول خیلی ترسیدم دیگه از شب دوم مستر خوابید خونمون یعنی بابام گفت بمونه پیشمون و نهار و شام هم من بهش گفتم بیاد. اولین بار شب تا صبح با هم بودیم و خیلییی خوب بود.  یه روز مرغ تنوری درست کردم که دستورش از آنی عزیز بود یه روزم ماکارونی و یه روز تن ماهی سرخ کردم با برنج و روز اولم که نهار از قبل داشتیم. بابا صبح بیدار شدن و نهار پختن ستمه بخدااا .

چهارشنبه مامان اینا اومدن منم از ذوق سریع خریدا رو نگاه کردم. مامان واسه من مانتو، کفش، بلوز و یه پارچه مجلسی خیلی شیک آورده بود به اضافه یه چادر خیلی قشنگ. بهش میگم چرا چادر آوردی مگه من سرم میکنم؟ میگه خیلی قشنگ بودن چادراش دلم نیومد نیارم خیلییی خوشرنگه. نامزد داداش واسه شب عقدش لباس آماده ای نگرفته بود مث اینکه خوشش نیومده پارچه گرفته بود تا بدوزه ولی نه خیاط داشت نه مدل!!! پارچش هم متری پونصد تومن بود و خیلی قشنگ. حالا چرا قیمتشو گفتم؟ چون خانوم بعدش رفت یه لباس آماده ای گرفت که اصلا قبال مقایسه با پارچش نیست و به نظرم اصلا واسه عروس قشنگ نیست. مامان خیلی ناراحت شد ولی چیزی نگفتیم یعنی چی بگیم اصلا؟ البته دختر قانع و خوبیه ولی اینجا اصلا با برنامه کار نکرد و حرف منم گوش نداد که چقدررر گفتم اگه میخوای لباس بدوزی مدل انتخاب کن بعد پارچه بخر. مدل هم بهش دادم که خیلی به پارچش میخورد ولی بازم گوش نداد.

منم پارچمو دادم تا مامان مستر برام بدوزه واسه عید که عروسی داریم هرکی دیده کلی خوشش اومده . آهااان یه چیییییزی ! شنبه میخوام واسه اولین بار موهامو رنگ کنمممم. بالاخره تصمیم گرفتم که واسه تنوع رنگ کنم و مستر هم با اینکه موهای خودمو بیشتر دوست داره ولی گفت هرجوری خودت دوست داری از اینکه درکم میکنه و به خواسته هام احترام میذاره واقعا خوشحالم . راستش یکم استرس دارم که خوب میشه یا اینکه بهم میاد یا نه ولی خب امتحان میکنم دیگه. مطئنم هرجوری بشه باز مستر تعریف میکنه خوب شدی

خب سه شنبه عقد داداش هستش و شاید نتونم درست پست یا کامنت بذارم ولی موقع خوب با گوشی همتون رو میخونم. امیدوارم روزای آخر سالتون با خوبی و خوشی سپری بشه عشقای من

نظرات 4 + ارسال نظر
آرزو دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت 13:53 http://arezoo127.blogfa.com/

اووووخی فردا عقده :)))
حتما عکس مکس برامون بذار خب،چرا شماها اهل عکس گذاشتن نیستید؟؟
خیلی خوبه هاااا
چه پارچه ی گرونی!متری 500!!
راستی عروس مال یه استان دیگه س؟؟

اوهوم، عقد هم گذشت
کلا من اهل عکس گرفتن نیستم ولی عقد داداش اصلا وقت نکردم عکس بگیرم وگرنه خیلی دوست داشتم این کارو بکنم
آرههه ولی اینقدرر قشنگه و نگیناش برق خاصی داره آرزووو
نه عزیزم ولی یه جایی خیلی کوچیک نزدیک شهرمون زندگی میکنه. با ماشین پنج یا ده دیقه بیشتر راه نیست

آنی شنبه 22 اسفند 1394 ساعت 14:12 http://www.annie.blogfa.com

عزیز دلممممممممم
مبارکت باشههههههه

وای رنگ کردن مو خیلی هیجان داره . خصوصا وقتی یک فردی به نام همسر وجود داره :))))
ایشاالله که خوب میشه خانومی

مرررررررسی عشقمممم
آرههههههه
مرسی عزیزم

آوا شنبه 22 اسفند 1394 ساعت 07:57

سلام آنی جونم.
خوبی عزیزم؟
پستت چه خوب بود.همش خرید و عروسی اینا...
خریدات مبارکت باشه عزیزم.ایشالا به لباش خوشگل بدوزی.
خخ بله ناهار درست کردن بسی سخته.من خودم شام درست کردن رو ترجیح میدم...
و این که عروسا گاهی اوقات لجباز میشن.دوس دارن دقیقا برعکس همه عمل کنن.خخخخ.
عقد خوش بگذره بهتون.امیدوارم خوشبخت بشن.حتما یه پست تعریفی بذار بعد از عقد.
در مورد رنگ مو هم چه خوبن مردایی که سخت گیری نمیکنن در مورد ظاهر زنشون.امیدوارم رنگ موهات خوب بشه.
منم هروقت در مورد رنگ مو از میثم میپرسم میگه هرجوری خودت دوس داری.اما خوب من فعلا دوس ندارم رنگ کنم....احساس میکنم زوده...
ایشالا موهات خوشرنگ بشه و دوس داشته باشی.
روزت خوش.

سلام عزیز دلم
مرسی
تو هم مث من عاشق خریدی
اوهوم شام درست کرذن واسه من و تو که سختمونه صبح از خواب پاشیم خیلی بهتره
آرههههه
آره الان زوده به نظرم بذار مث من 25 سالگی بذار خخخخ ولی آوا واسه روحیه خیلی خوبه قیافت تغییر میکنه همش جلو آیینه هستی دیگه

biiitaaa پنج‌شنبه 20 اسفند 1394 ساعت 20:24 http://maloosak.69.mu

با وبلاگتون خیلی حال کردم بقول خودمونیا دمتون گرم
واقعا وبلاگ محشری دارین بازم تشکر میکنم
امیدوارم به سایت ماهم سری بزنی شاید به دردتون بخوره یروزی
به امید دیدار
6518

مرسی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.