22.

باورم نمیشه امسال اینقدر زود گذشت و الان من میخوام آخرین پست سال 94 رو بنویسم.

امسال بزرگترین اتفاقی که برام افتاد آشنایی با مستر و عقدمون بود، میشه گفت بهترین اتفاق زندگیم بود. الان معنی عشق واقی رو میدونم، نه چیزی که از جهت وابستگی اشتباها عشق نامیده میشه.

این روزای آخر کمتر شد بیام بنویسم، حتی جریانات عقد داداش رو هم نتونستم اونجوری که باید بنویسم چون به خاطر بهم خوردگی هورمونام اصلا شرایطم مساعد نبود.

امیدوارم سال جدید برای هممون سال خوب و پربرکتی باشه و با دلی شاد شروع بشه و به انتها برسه

دوست دارم امسال برای خودم برنامه و هدف هایی رو مشخص کنم تا پایان سال حس کنم واقعا امسال با همیشه فرق می کرد، دلم میخواد زندگیم از حالت سکون خارج بشه و تو یه زمینه هایی که تو ذهنم هست اطلاعاتم رو ببرم بالا. دوست ندارم وقتی 50 سالم شد حسرت روزای الانم رو بخورم کخ چرا واسه پیشرفت خودم کاری انجام ندادم؟

یکی از اتفاقاتی که دوست دارم تو سال 95 برام بیفته بدست آوردن کار دلخواهم هست، نه فقط برای جنبه مالی که خب اونم به نظرم هر زنی دوست داره استقلال داشته باشه بلکه در کنارش برای تو اجتماع بودن هست. از وقتی درسم تموم شده اونجور که باید در اجتماع نبودم و اسن باعث شده حس کنم رو اعتماد به نفسم تاثیر گذاشته. البته حسم میگه تو سال 95 حتما کاری که میخوام رو بدست میارم. ان شاالله

قصد داریم بعد از نوروز خونه عشمون رو مطابق سلیقه خودمون بسازیم و این برای من یعنی نهایت شادی ، بی صبرانه منتظر رسیدن این لحظه ام و هر روز به مستر میگم کی میریم پیش دوستت که نقشه خونمون رو بکشه برامون؟ البته چیزی که تو ذهنمه رو کاغذ کشیدم که بهشون نشون بدم و بگم اینجوری میخوام همه میگن خونه ساختن خیلی سخته، خیلیییی پول میخواد و ممکنه گاهی به جایی برسین که حسابتون صفر بشه و اصلا حالا حالاها آماده نمیشه خونتون حداقل تا 5سال!!! ولی من گوش نمیدم و میدونم که ما می تونیم و حتما خونمون رو می سازیم و زود هم آماده میشه .مطمئنم خدا جونم کمکمون میکنه و تنهامون نمیذاره...

یادتونه من سالای قبل هر شب عروسی بودم؟ خب امسالم همینجوره و تا الان جز یکی دیگه نرفتم عروسی ها رو و ما تا 8ام هر شب عروسی دعوتیم دوست دارم کنار مستر باشم نه تو عروسی ها پس یا نمیرم یا فقط مال اونایی که آشنا هستن یه سر میزنم فقط و بعد جیم میشم با مستر میریم دور دور  آهاااان مستر تو نوروز یه روز صبح ها میره تا 2 و بعدش بیکاره یه روز هم 2 میره تا 9 شب یعنی یه روز در میون بعد از ظهر بیکاره و میتونیم حسابی بریم بیرون امااا مشکلی که هست قراره برامون مهمون بیاد و خب این برنامه هامون ُحسابی بهم میریزه ولی چه کنیم دیگه؟ فقط خدا کنه بازم مهمون نیاد غیر از اینایی که احتمال زیاد بیان حالا اینا هم مهمون دوستمون هستن و ما تا الان ندیدیمشون ولی چون دوست دارن شهر ما رو ببینن با دوستامون احتمال خیلی زیاد چند روز بیان شهر ما من که اصلاااا حوصله مهمون غریبه رو ندارم مخصوصا که 2 تا پسر بزرگ خک دارن گویا و من راحت نیستم اینجوری ولی مجبوریم تحمل کنیم.

6ام تو فامیل خودمون عروسی هستش و مامان مستر قراره پارچه ای که مامانم آورده رو برام بدوزه گفتم مدل ماهی ساده و یقه چشت و جلو هفت باز بدوزه دیگه مدلی که بهش بیاد پیدا نکردم چون پارچم قشنگه مطمئنم خیلی شیک میشه.

هوووووم دیگه نمی دونم چی بگم، فکر کنم بهتره دیگه این پست رو ببندم...

برای همتون بهترین آرزوها رو دارم، ممنونم که همیشه در کنارم بودید و با محبت هاتون شرمندم می کردین . بی نهااایت دوستتون دارم

امیدوارم سال خوبی رو همراه با شادی و سلامتی و رسیدن به خواسته هاتون داشته باشید. سال نو همگی پیشاپیش مبارک

نظرات 2 + ارسال نظر
میس فاطی دوشنبه 2 فروردین 1395 ساعت 02:59

همشوووو خوندم....
آنی،میشه ادرس اینستاتو بدی؟لطفا

گلی یکشنبه 1 فروردین 1395 ساعت 13:20

سال نومبارک آنی جونم

سال نو شما هم مبارک عزیزم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.